.....

پیرمرد همسایه خواهش کرد :روبروی تراستان شیشه سکوریت مکدر بگذارید تا مبادا چشمتان به حاج خانم در خانه ی ما بیفتد..... نمی دانستم بخندم یا گریه کنم....دلش را نشکستم و پوشش برقرار شد ..... اگر روزی در. جامعه ی ما نگاه جنسیتی تمام شود جشن می گیرم... روزی ........ادامه مطلب

فراموش شده ام و فراموش کرده ام ....

فراموشی...خاموشی.......سکوت ...چقدر دوست داشتنی است

دیگر اسیر زمان و مکان و شخص نیستی.....

می روی می نشینی کنار درختها رو به آسمان  ...و اصلا عجله ای نیست

چقدر کندی زمان را دوست دارم هنگام محو تماشا ...

مهم نیست....دیگر هیچ چیز مهمی نیست....

فقط  من هستم و عشق ،مانی و باران و خدایی که نمی پرستمش اما دوستش دارم........

........

به خودت و اهدافت ایمان داشته باش....

خواهی رسید.....بهترینها منتظر توست 

تویی که بارها افتادی و هر بار محکمتر و با ایمان و باوری والاتر 

به سمت بهترین حرکت کردی❤️الهی به امید تو

........

اولین جام جهانی که دیدم  با مارادونا شروع شدعجیب بود کاریزما و جذابیت این بشر ادم تمام  فوتبال رو می دید فقط بخاطر مارادونا حتی اگه ۲۱ نفر دیگه ادمها و فوتبالیست های مهمی بودند چشم من فقط دنبال دلبریها و بازی بی نظیر و خلاق مارادونا بود حالا دیگه کود ........ادامه مطلب

یادم به بعضی ادمها که می افتد....... نفرت تمام وجودم را می گیرد... من همیشه پیام اور مهربانی بوده ام و عشق حتی برای دشمنانم... اما امروز با جرات می گویم اشتباه کرده ام خوبی با ادمهای کوتوله و نادان انها را وقیحتر  می کند.... احساس می کنم در زندگیم هم ........ادامه مطلب

از هر نوع ایدیولوژی متنفرم.....

در سایه ی هر کدام از ایدیولوژی ها چه بسیار انسان که قربانی شده است.....ما به دنیای انسان محور نیاز داریم

نه ایدیولوژی محور....

 

........

باید به دنبال جوابهای همه ی سوالهای زندگیمان باشیم ....

اما هیچ جواب ارزشمندی بیرون از خویشتن ما نیست....

همه ی جوابها درون ماست....

و روزی خواهد رسید که همه ی جوابها در ما کشف خواهد شد......

........

من  عاشق زندگی هستم و عاشق مرگ......

هیچ چیزی به اندازه ی بیداری و روشنی مرا شاد نمی کند....

هیچ چیز ....

هر روز زندگیم بیدارتر شده ام و روشن تر ....و  ایمان دارم که مرگ ادامه ی بیداری و روشنی من است

مرگ را برای دیگران نخواسته ام اما عاشق ان لحظه ام که پرده ها می افتد....

معیارها عوض می شود...حقیقت روشن می شود... و من بیدار می شوم بعد از یک خواب مشوش و درهم 

...و روشنی در من است....

........

رها کردن هنر بزرگی است...

پشیمانم از تمام ماندن هایم  برای ادمهایی که ارزش نداشتند....

پشیمانم از ماندن هایم روی افکاری که ذهنم را محدود می کرد و ازادی هایم را می گرفت 

و فرصت پرواز کردن را از من سلب می کرد.....

همه ی ما مصلوب افکار و عقاید و ماندن هایمان در زندگی هستیم

رها کنیم هر فکری  را و هرکسی را که فرصت پرواز را از ما می گیرد....

اگر می خواهیم ابدی شویم باید رها کردن را هزاران بار تمرین کنیم....

........

وقتی انسانهای حقیر با معیارهای حیوانیشانتورا  قضاوت می کنند ...چه میشود کرد....

سکوت و سکوت و بازهم سکوت.....

در دنیای ماتریالیستی تمام معیارها عوض شده ....

دنیای وارونه ....دنیایی که خوبها بد شده اند و بدها خوب.....

...و من باز هم سکوت و بهت و دیگر هیچ......

........